کد مطلب:279243 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:273

شفا یافتن عطوه زیدی
حكایت چهارم قصه تشرف سید عطوه حسنی است به لقاء شریف آن جناب علیه السلام: عالم فاضل المعی علی بن عیسی اربلی صاحب «كشف الغمه» میگوید حكایت كرد از برای من سید باقی ابن عطوه علوی حسنی كه پدرم عطوه، زیدی بود و او را مرضی بود كه اطباء از علاجش عاجز بودند و او از ما پسران آزرده بود ومنكر بود میل ما را به مذهب امامیه و مكرر میگفت من تصدیق شما را نمیكنم و به مذهب شما قائل نمیشوم تا صاحب شما مهدی علیه السلام نیاید و مرا از این مرض نجات ندهد. اتفاقا شبی در وقت نماز خفتن ما همه یك جا جمع بودیم كه فریاد پدر را شنیدیم كه میگوید بشتابید! چون به تندی به نزدش رفتیم گفت: بدوید و صاحب خود را دریابید كه همین لحظه از پیش من بیرون رفت و ما هر چند دویدیم كسی را ندیدیم و برگشته پرسیدیم كه چه بود؟ گفت: شخصی به نزد من آمده گفت: یا عطوه! من گفتم: تو كیستی؟ گفت: من صاحب پسران توام آمده ام كه تو را شفا دهم و بعد از آن دست دراز كرد و بر موضع الم من دست مالید و چون به خود نگاه كردم اثری از آن كوفت ندیدم و مدتهای مدید زنده بود با قوت و دانایی زندگانی كرد و من از غیر پسران از جمعی كثیر این قصه را پرسیدم و همه به همین طریق بی زیاده و كم نقل كردند. صاحب كتاب بعد از نقل این حكایت و حكایت اسماعیل هرقلی كه گذشت میگوید: امام علیه السلام را مردمان در راه حجاز وغیره بسیار دیده اند كه یا راه را گم كرده بودند و یا درماندگی داشتند و آن حضرت ایشان را خلاصی داده و ایشان را به مطلب خود رسانیده و اگر خوف تطویل نمیبود ذكر میكردم.